نکته اینجاست که بسیاری از کتابهای منتشرشده، کتابهایدرسی و کمک درسی دانشآموزان یا دانشجویان است و چاپ و نشر و خرید آنها حکایت از علاقهمندی عمومی به مطالعه کتاب نمیکند.
دلیل خرید و مطالعه کتابهای درسی و کمک درسی از سوی مردم، اخذ مدرک تحصیلی یا گروه شغلی است که به نحوی مربوط به معیشت و زندگیپیدا کردن کار و افزایش حقوق است و هیچ ربطی به علاقهمندی مردم به مطالعه و کتابخوانی ندارد. از سوی دیگر، شواهد گوناگون، حکایت از کمعلاقگی به مطالعه کتابهای آزاد در کشور دارد.
امروز مردم ما نهتنها نسبت به خواندن کتاب بهصورت آزاد بیتوجه هستند بلکه میزان علاقه به مطالعه روزنامه هم در کشور ما پایین است. در شرایطی که در ایران جمع تیراژ روزنامههای منتشرشده از 5/2 میلیون روزنامه تجاوز نمیکند، تیراژ روزنامهها در برخی کشورها (بهعنوان نمونه ژاپن) حدود 20 میلیون نسخه در روز است.
این یک واقعیت است که مردم کم میخوانند و بیشتر حرف میزنند و میبینند(تلویزیون) که گروهی دلیل آن را مشکلات اقتصادی میدانند. آنها میگویند تورم فزاینده مجالی برای خواندن کتاب باقی نمیگذارد.
گروه دیگری همان داستان قدیمی فرهنگ شفاهی را پیش میکشند اما این را هم نمیتوان بهعنوان یک کلیت پذیرفت؛ چون بررسی روند کتابخوانی در ایران نشان میدهد که تعداد کتابخوانهای کشورمان بهطور نسبی در چند دهه گذشته پیوسته کاهش یافته، بنابراین ما نمیتوانیم کاهش زمان مطالعه را به حساب پیشینه تاریخی بگذاریم.
در این کشاکش به نظر میرسد که واقعیت تلخ، بیتفاوتی در قبال دانستن باشد و دلایل دیگر تنها بهانه است.